دل نوشته های پسر حوا دختر آدم...

شاید دیگر تکرار نشود اما...

شاید دیگر تکرار نشود تمام آغاز های زیبا

شاید از سلام آغاز شد و نوعی آشنایی و سعی در آرامش بخشیدن در لحظه هایی که تو در انتظار

و بهت به سر می بردی عزیزم،

شاید از دعوتی ساده و صمیمی به یک قهوه آغاز شد و هیجان خواسته شدن

یا شاید هم از لحظه های تمنا

و یا از اولین اشک دوری که فهمیدم چقدر بی تو بودن سخت و طاقت فرساست

اما...

 بعد از این همه مدت هنوز هم حضورت همانگونه که اول بار، قلبم را به تپش وا می دارد،

ضربان قلبم را تندتر و شدیدتر می کند.

حتی یک لحظه از فکرم خارج نمی شوی

نمی دانم چرا، چطور، چگونه

اینکه هر لحظه احساس کنی که حسی تازه است واقعا شگفت انگیزِ

احساس می کنم که دوباره دارم عاشقت می شوم

همچون تکرار حسی تازه که انگار هیچگاه کهنه نشد.

 



+ نوشته شده در  یک شنبه 8 تير 1393برچسب:,ساعت 23:19  توسط پسر حوا و دختر آدم